سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ناشنیده هایی از عایشه در کتب اهل سنت4

عن مسروق عن عائشة قالت کان رسول الله (ص) لا یکاد یخرج من البیت حتى یذکر خدیجة فیحسن الثناء علیها فذکرها یوما من الأیام فأدرکتنی الغیرة فقلت هل کانت إلا عجوزا فقد أبدلک الله خیرا منها فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال لا والله ما أبدلنی الله خیرا منها آمنت بی إذ کفر الناس وصدقتنی إذ کذبنی الناس وواستنی فی مالها إذ حرمنی الناس ورزقنی الله منها أولادا إذ حرمنی أولاد النساء قالت عائشة فقلت فی نفسی لا أذکرها بسیئة أبدا.


مسروق از عائشه نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) هیچگاه از خانه خارج نمی‌شد، مگر این که یادی از خدیجه (س) نموده و او را ستایش می‌کرد؛ روزی از او روزها که از او یاد کرد، حسادت من برانگیخته شد و گفتم: آیا او جز پیرزنی بود، خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است. رسول خدا از شنیدن این سخن آن قدر خشمگین شد که موهای جلوی سر آن حضرت می‌لرزید، سپس گفت: نه قسم به خدا، خداوند بهتر از او را به من نداده است، او به من ایمان آورد ، زمانی که مردم کافر بودند، مرا تصدیق کرد، زمانی که مردم مرا تکذیب می‌کردند، مالش را به من ایثار کرد در آن زمان که همه مرا محروم کرده بودند، خداوند از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنانم نداد. عائشه گفت: با خودم گفتم که دیگر هیچگاه از او به بدی یاد نخواهم کرد.


رجوع کنید به :


 الاستیعاب فی معرفة الأصحاب،  ج 4   ص1823ـ1824، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ؛

المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم،  ج 3   ص 18 ، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1358؛

صفة الصفوة،  ج 2   ص 8، تحقیق: محمود فاخوری - د.محمد رواس قلعه جی، ناشر: دار المعرفة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1399هـ – 1979م؛

 أسد الغابة فی معرفة الصحابة،  ج 7   ص 95، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996م؛

نهایة الأرب فی فنون الأدب،ج 18   ص 113،  تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م؛

 الوافی بالوفیات،  ج 13   ص 182، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.

 



حدثنا محمد بن الْفَضْلِ السَّقَطِیُّ ثنا سَعِیدُ بن سُلَیْمَانَ ثنا مُبَارَکُ بن فَضَالَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبیه عن عَائِشَةَ أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم کان یُکْثِرُ ذِکْرَ خَدِیجَةَ فقلت ما أَکْثَرَ ما تُکْثِرُ ذِکْرَ خَدِیجَةَ وقد أَخْلَفَ اللَّهُ لک من خَدِیجَةَ عَجُوزٌ حَمْرَاءُ الشِّدْقَیْنِ قد هَلَکَتْ فی دَهْرٍ فَغَضِبَ رسول اللَّهِصلى اللَّهُ علیه وسلم غَضَبًا ما رَأَیْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ وقال إِنَّ اللَّهَ رَزَقَهَا مِنِّی ما لم یَرْزُقْ أَحَدًا مِنْکُنَّ قلت یا رَسُولَ اللَّهِ أعف عَنِّی عَفَا اللَّهُ عَنْکَ وَاللَّهِ لا تَسْمَعُنِی أَذْکُرُ خَدِیجَةَ بَعْدَ هذا الْیَوْمِ بِشَیْءٍ تَکْرَهُهُ .


از عائشه نقل شده است که رسول خدا زیاد از خدیجه یاد می‌کرد، من گفتم: چه قد زیاد از خدیجه یاد می‌کنی؛ خداوند به جای خدیجه که پیرزن بی‌دندان بود و در زمان‌های گذشته هلاک شده (بهتر از او) را به تو داده است؛ پس رسول خدا خشمگین شد ؛ به طوری که تا کنون او را هرگز این چنین خشمگین ندیده بودم و فرمود: خداوند از او چیزی نصیب من کرده است که از هیچ یک از شما نکرده است . من گفتم: ای پیامبر خدا مرا ببخش، خداوند شما را ببخشد، سوگند به خدا که دیگر درباره خدیجه از من سخنی نخواهی شنید که تو را ناراحت کند.


ر.ک المعجم الکبیر طبرانی ج 23  ص11، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.

و هیثمی نیز در کتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج9 ص224 این روایت را نقل میکند ومیگوید طبرانی ان را نقل کرده وسندهای آن صحیح است.

 



حدثنا سُوَیْدُ بن سَعِیدٍ حدثنا عَلِیُّ بن مُسْهِرٍ عن هِشَامٍ عن أبیه عن عَائِشَةَ قالت اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ أُخْتُ خَدِیجَةَ على رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِیجَةَ فَارْتَاحَ لِذَلِکَ فقال اللهم هَالَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ فَغِرْتُ فقلت وما تَذْکُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَیْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَیْنِ هَلَکَتْ فی الدَّهْرِ فَأَبْدَلَکَ الله خَیْرًا منها.

 

از عائشه نقل شده است که روزی هاله دختر خویلد خواهر خدیجه اجازه ورود بر رسول خدا (ص) را خواستار شد، رسول خدا به یاد اجازه گرفتن خدیجه افتاد و خوشحال شد و فرمود: «خدایا هاله دختر خویلد». عائشه می‌گوید: من حسادتم برانگیخته شد و گفتم: چرا این قدر این پیرزن از پیرزن‌های قریش را که از شدت پیری (دندان‌هایش ریخته و) لثه‌هایش نمایان شده بود، یاد می‌کنی؟ او خیلی وقت پیش هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داده است.


ر.ک صحیح مسلم ج4 ص 1889 ح2437 کتاب فضائل الصحابه باب فضایل ام المومنین خدیجه

 



عایشه میگوید:

 

ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِیجَةَ من کَثْرَةِ ذِکْرِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إِیَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِی بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِینَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِیلُ علیه السَّلَام أَنْ یُبَشِّرَهَا بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.

یعنی:

بر هیچ یک از زنان به اندازه خدیجه حسادت نکردم؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه وآله او را زیاد یاد می‌کرد، سه سال بعد از وفات او ، با من ازدواج کرد و خداوند به پیامبر و یا جبرئیل دستور داد که خدیجه را به خانه‌ای در بهشت که از درّ و مروارید ساخته شده است، بشارت دهد.

ر. ک به :

صحیح بخاری ج3 ص1389 ح3606 کتاب فضایل الصحابه باب تزویج النبی خدیجه 

صحیح بخاری ج3 ص1389 ح3605 کتاب فضایل الصحابه باب تزویج النبی خدیجه

صحیح مسلم ج 4 ص1888 ح2435 کتاب فضایل الصحابه باب تزویج خدیجه ام المومنین



عن قیس ابی حازم قال قالت عائشه و کانت تحدث نفسها ان تدفن فی بیتها مع رسول الله صلی الله علیه و اله و ابی بکر فقالت :انی احدثت بعد رسول الله صلی الله علیه و اله حدثا ادفنونی مع ازواجه فدفنت بالبقیع....

 

قیس ابو حازم می گوید عایشه با خود زمزمه ای داشت و می گفت که در خانه اش همراه رسول خدا دفن شود سپس گفت : من بعد از پیامبر حوادثی را افریدم مرا با دیگر زنان پیامبر در بقیع دفن کنید و او را در بقیع دفن کردند.


پی نوشت:به نظر شما عایشه چه کار غلطی انجام داده بود که در اثر آن شرم میکرد در جوار رسول خدا دفن شود؟؟؟

ر.ک المستدرک علی الصحیحین ج4 ص6 



 روزى پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله زنى را از قوم کلب خواستگارى کرده بود، از این رو عایشه را براى کسب اطلاعاتى نزد خانواده او فرستاد. پیامبرصلى اللّه علیه وآله به عایشه فرمود: او را چگونه دیدى؟

 

پاسخ داد: چیز قابل ذکرى ندیدم!
پیامبر صلى اللّه علیه وآله فرمود: تو چیز قابل ذکرى دیدى! تو خالى روى گونه او دیدى که تک تک موهاى تو بر تنت راست شد.
عایشه گفت: اى رسول خدا! هیچ رازى از شما پنهان نیست.

ر.ک :کنزالعمال ج12 ص188 کتاب فضایل فضایل پیامبر ح 35455

+ نوشته شده در سه شنبه هجدهم اسفند 1388ساعت 0:13 توسط امیر | یک نظر

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا علی بن إِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت کان النبی صلى الله علیه وسلم إذا ذَکَرَ خَدِیجَةَ أَثْنَى علیها فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ یَوْماً فقلت ما أَکْثَرَ ما تَذْکُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد أَبْدَلَکَ الله عز وجل بها خَیْراً منها قال ما أبدلنی الله عز وجل خَیْراً منها قد آمَنَتْ بی إِذْ کَفَرَ بی الناس وصدقتنی إِذْ کذبنی الناس وواستنی بما لها إذا حرمنی الناس ورزقنی الله عز وجل وَلَدَهَا إِذْ حرمنی أَوْلاَدَ النِّسَاءِ.

 

یعنی:عایشه مى‏گوید: رسول خدا هرگاه به یاد خدیجه می‌افتاد از او به نیکی یاد می‌کرد. روزی حسادت بر من چیره شد و گفتم: چه زیاد از آن پیر زن بی‌دندان یاد مى‏کنید؟ همانا خداوند بهتر از او نصیب شما فرموده است. رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصیب من نفرموده است، زیرا هنگامى که همه مردم مرا تکذیب مى‏کردند، او مرا تصدیق مى‏کرد و هنگامى که مردم مرا محروم مى‏داشتند او با اموال خود من را یاری مى‏کرد و خداوند فرزندان مرا ، از او به من عنایت فرمود و حال آنکه از غیر او فرزندى به من عنایت نفرمود.

 

ر.ک  مسند أحمد بن حنبل، ج 6   ص 117، ح24908، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.



در خانه اگر کس است یک حرف بس است !!

حفصه و عایشه برای آزار و اذیت رسول گرامی اسلام اتفاق کرده بودند. (1) به همین جهت  ایه نازل شد که "اگر شما [همسران پیامبر] از کار خود توبه کنید [به نفع شماست‏، زیرا] دلهایتان از حق منحرف گشته‏؛ و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید، [کارى از پیش نخواهید برد] زیرا خداوند یاور اوست و همچنین جبرئیل و صالح‏ مؤمنان، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند" (2)

عایشه و حفصه آنقدر رسول خدا را آزار می دادند که تمام آنروز را خشمگین سپری میکرد. (3)

عمربن خطاب به دخترش حفصه گفت: تو میدانی که رسول خدا تو را دوست ندارد. (4)

اینکه بخاری به این مساله اعتراف میکند بیانگر آنست که خبر آزار رساندن آن دو به پیامبر میان مردم شایع و متواتر شده بود.

همچنین عایشه و حفصه در زمان بیماری رسول خدا صلی الله علیه و اله با او مخالفت کرده و هر کدام خواستند تا پدر خود را برای امامت نماز جماعت دعوت کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به آن دو فرمودند: شما چون زنان فتنه گر اطراف یوسف علیه السلام هستید. (5)

و نیز روزی پیغمبر خد با علی قدم زنان گفتگو می کرد و سخنان پنهانی آن دو مدتی به طول انجامید. عایشه که بی خبر به دنبالشان افتاده بود. خود را غفلتاً در میان آن دو انداخت و گفت: چه موضوع مهمی است که شما دو نفر را تا به این حد به خود مشغول داشته و مدت زمانی وقت گرفته است؟
می گویند رسول خدا صلی الله علیه و اله از این برخورد ناگهانی 
عایشه در آن روز سخت خشمگین شده است. (6)

---------------

1)صحیح بخاری ج 6 ص 69

2)سوره تحریم ایه 4 و 5 و در مورد شان نزول ر. ک تفسیر ثعلبی ذیل همین ایه - تفسیر ابن کثیر ج 4 ص 634 - صحیح بخاری ج 3 ص 163

3)صحیح بخاری ج6 ص69 - طبقات ابن سعد ج8 ص56

4)صحیح مسلم ج4 ص188

5)تاریخ طبری ج2 ص 439 - سیره ابن هشام ج4 ص301

6)صحیح ترمذی ج2 ص200 -تاریخ خطیب ج7 ص402 - کنزالعمال ج6 ص159 - اسدالغابه ج4 ص27



[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 4:37 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه